سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند چون از صفّین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود . حرب پسر شرحبیل شبامى که از مهتران مردم خود بود به سوى حضرتش آمد . امام فرمود : ] چنانکه مى‏شنوم زنان شما بر شما دست یافته‏اند چرا آنان را از افغان باز نمى‏دارید ؟ [ حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود ، او را فرمود : ] بازگرد که پیاده رفتن چون تویى با چون من موجب فریفته شدن والى است و خوارى مؤمن . [نهج البلاغه]

سفره ی اذون

اصلا اهل بروز احساسات نیستم حتی پای دردناکترین فیلمی که اشک بابا رو در آورد، گریه نکردم. و اصلا هم همصحبت خوبی برای اینجور موجودات احساساتی نیستم...
اما با مرگ زبیر پای تلویزیون زار زدم...
نه به خاطر زلفا یا زبیر! اصلا مطمئن نیستم که مرد! برای اون حسی گریه کردم که زبیر داشت!
دیدی؟!!!
دیدی نگاه امام چکار کرد با زبیر؟ عاشق شد... مست شد... و بعد مجنون!!! رفت و چه رفتنی!!!
اله مهربون من!!! ما که ادعامون می شه منتظریم، چند بار به نگاه منتظر آقا پایان دادیم؟ برگشتیم از اشتباهمون؟ آخه زبیر یه راهزن بود! اصلا حر چی؟؟؟ وای بر من!!
حالا مثل بچه پررو ها واستادیم، می گیم آقا بیا دیگه! خسته شدیم، انتظارمون درد گرفت...
وای بر من! کجایی سحر؟!!
اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک
( می شه؟؟؟)
قربون صفات آقا...

التماس دعا




موذن ::: پنج شنبه 85/11/19::: ساعت 11:28 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 9


کل بازدید :233178
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
موذن
سلام. موذن منم. یه نسل سومی معمولی! اذان می گم اما فقط وقتی که می خوام خودم نماز بخونم. متولد 62 ام. نوشته هام حرف چشمامه و دلم! قصه ی همین دور و براست!
 
 
>>لینک دوستان<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<